نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





ایمیل لیلی به مجنون

 


 

 

 

ایمیل لیلی به مجنون

شعر طنز

گله می‌کرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه‌مان ایمیلی
حیف از آن رابطه‌ی انسانی
که چنین شد که خودت می‌دانی

عشق وقتی بشود دات‌کامی
حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را
برده یا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت ایمیل زدم پیشترک
جای سابجکت نوشتم: به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم سنگین است

به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخورم از این ایمیلم
که به این رابطه هم بی‌میلم

مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باشد و ببین من ON ام

اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام
دلخور از گردالی @ (ات) شده‌ام

کرد ریپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد

زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی

نامه‌ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سرآید قهرت


[+] نوشته شده توسط parisa در 18:23 | |







تست : آیا عاشق هستید؟

     

آیا عاشق هستید؟ مقیاس عشق زیر در دانشگاه ”نورس استرن بوستون“ تهیه شده است. برای مقایسهٔ خود با دانشجویان آن دانشگاه، فقط باید به طرف مقابل عشق خود بیندیشید و به این پرسشنامه پاسخ دهید. بعد، نتیجه‌های خود را با نتیجه‌هائی که در پیوست آمده است، مقایسه کنید.
● دستورالعمل
در مربع‌های زیر عددی که به‌ظنر شما صحیح‌تر است را بنویسید.
برای این کار از کدهای زیر استفاده کنید:
کد ۷= به طول کامل درست
کد ۶= بیشتر درست
کد ۵= کمی درست
کد ۴= نامطمئن (هم درست و هم غلط)
کد ۳= کمی غلط
کد ۲= بیشتر غلط
کد ۱= به‌طور کامل غلط
۱) خیلی عجله دارم که با او باشم.
۲) او را خیلی جذاب می‌دام
۳) او نسبت به بیشتر مردم معایب کمتری دارد.
۴) برای او هر کاری را انجام می‌دهم
۵) به نظر من او خیلی فریبا می‌باشد
۶) دوست دارم احساس‌های خود را با او در میان بگذارم.
۷) وقتی با هم کار می‌کنیم، کار برای من خیلی خوشایند است
۸) دوست دارم که او به‌طور حتم مال من باشد
۹) اگر اتفاق بدی برای او بیفتد، خیلی ناراحت خواهم شد.
۱۰) خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم
۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه‌مند باشد.
۱۲) وقتی با او هستم، خیلی خوشحال هستم.
۱۳) برایم دشوار است که مدت طولانی از او دور باشم.
۱۴) حقیقت این است که خیلی به او علاقه‌مند هستم.
مقیاس عشق به کمک یک نمونه ۲۲۰ نفری از دانشجویان دوره اول دانشگاه ”نورس استرن“ با سنین ۱۹ تا ۲۴ سال تعیین شده است. برای این کار، ابتدا از دانشجوها خواسته‌اند که بگویند: ”به‌طور مطمئن عاشق هستند“، ”به احتمال زیاد عاشق هستند“، ”به احتمال کم عاشق هستند“، ”به احتمال زیاد عاشق نیستند“ یا ”به‌طور مطمئن عاشق نیستند“ آنگاه از آنها خواسته‌اند به سؤال‌های مقیاس عشق، در ارتباط به کسی که او را دوست دارند، پاسخ دهند.
نتیجه‌های متوسط هر گروه از دانشجوها را نشان می‌دهد. چون نتیجه‌های دخترها با پسرها تفاوت نداشت، یک جا آورده شده است. اگر نتیجهٔ شما در مقیاس عشق، ۸۴ باشد، احساس‌های شما به احتمال زیاد بین احساس‌های دانشجویانی که اعلام کرده‌اند ”به‌طور مطمئن عاشق هستند“ و احساس‌های آنهائی که اعلام کرده‌اند ”به احتمال زیاد عشاق هستند“ قرار خواهد گرفت.
● یادآوری
از آنجائی که این آزمون، پس از اجراء از طرف تعدادی از دانشجوها مورد تردید قرار گرفته است. در تفسیر نتیجه‌های خود، جانب احتیاط را رعایت کنید. بر احساس‌های خود بیشتر از نتیجه‌های آزمون، اعتماد کنید.
● نتیجه‌های دانشجویان دانشگاه ”نورس استرن“ در مقیاس عشق
حالت/ تعداد/ میانگین نتیجه‌ها
کسانی که به‌طور مطمئن عاشق بودند/ ۵۶/ ۸۹
کسانی که به احتمال زیاد عاشق بودند/ ۴۵/ ۸۰
کسانی که به احتمال زیاد کم عاشق بودند/ ۳۶ / ۷۷
کسانی که به احتمال زیاد عاشق نبودند/ ۴۰ / ۶۸ درصد
کسانی که به‌طور مطمئن عاشق نبودند/ ۴۳ / ۵۹


[+] نوشته شده توسط parisa در 18:11 | |







: داستان

 

 

زن وشوهر جواني سوار برموتورسيکلت در دل شب مي راندند.

 

انها از صميم قلب يکديگر را دوست داشتند.

 

زن جوان: يواشتر برو من مي ترسم! مرد جوان: نه ، اينجوري خيلي بهتره! زن جوان: خواهش مي کنم ، من خيلي ميترسم! مردجوان: خوب، اما اول بايد بگي دوستم داري. زن جوان: دوستت دارم ، حالامي شه يواشتر بروني.

 

مرد جوان: مرا محکم بگير . زن جوان: خوب، حالا مي شه يواشتر بروني؟ مرد جوان: باشه ، به شرط اين که کلاه کاسکت مرا برداري و روي سرت بذاري، اخه نمي تونم راحت برونم، اذيتم مي کنه.

 

روز بعد روزنامه ها نوشتند:

 

برخورد يک موتورسيکلت با ساختماني حادثه افريد.در اين سانحه که بدليل بريدن ترمز موتور سيکلت رخ داد، يکي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت.

 

مرد جوان از خالي شدن ترمز اگاهي يافته بود پس بدون اين که زن جوان را مطلع کند با ترفندي کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست براي اخرين بار دوستت دارم را

از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.


[+] نوشته شده توسط parisa در 15:8 | |







زيباترين قلب

روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت.

ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام مي‌تپيد اما پر از زخم بود. قسمت‌هايي از قلب او برداشته شده و تكه‌هايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستی جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين  گوشه‌هايی دندانه دندانه درآن ديده مي‌شد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكه‌اي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود مي‌گفتند كه چطور او ادعا مي‌كند كه زيباترين قلب را دارد؟

مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي مي‌كني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه كن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است .

پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر مي‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمي‌كنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشي از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشيده‌ام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكه‌ي بخشيده شده قرار داده‌ام؛ اما چون اين دو عين هم نبوده‌اند گوشه‌هايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه ياد‌آور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها  بخشي از قلبم را به كساني بخشيده‌ام اما آنها چيزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما ياد‌آور عشقي هستند كه داشته‌ام. اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا مي‌بيني كه زيبايي واقعي چيست؟

مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونه‌هايش سرازير مي‌شد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشه‌اي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود...


[+] نوشته شده توسط parisa در 13:1 | |







تنها راه رسیدن

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط parisa در 12:59 | |







رنگ عشق

دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
«
پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »


[+] نوشته شده توسط parisa در 12:57 | |







شش حرف و چهار نقطه!

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !


تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!


تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛


هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !


براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد


و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد


تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم


از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم


[+] نوشته شده توسط parisa در 12:56 | |







کوروش کبیر

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی


[+] نوشته شده توسط parisa در 12:54 | |







عکس های فانتزی


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط parisa در 14:8 | |







کودکان زیبا


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط parisa در 13:44 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد